پسرخاله ام وقتی به خواستگاری ام آمد نمی دانست با پسر دیگر ارتباط شوم دارم و...
ماموران به موقع به خودروی شک کردند، دو جوان دختری را که تا نیمه شب در خیابان بود را به زور سوار کرده بودند تا در محل خلوت نیت شیطانی شان را به اجرا برسانند.
رکنا/
دختر جوان سکوت کرده بود اما مشخص بود که شب اول است که از خانه شان گریخته است.
این دختر پس از بازداشت با دو جوان دیگر به ماموران گفت: مثل سایر دختران دوست داشتم با مد پیش بروم و از همه لحاظ خصوصا پوشش آزاد باشم. ولی چون در روستا زندگی می کردم خانواده ام اجازه نمی دادند که آنطورکه دلم می خواهد رفتار کنم.
اما من که گرفتار احساساتم شده بودم با لجبازی تمام، رفتارهایی برخلاف نظر خانواده انجام می دادم.
کم کم این رفتار ها باعث شد تا به کنترل شدید اعمالم بپردازند به طوری که هرجایی که می خواستم بروم حتما باید با یکی از آنها همراه می شدم.
وقتی دیدم نزدیک ترین افراد زندگی ام درموردم چنین فکری می کنند که نباید بکنند، دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود.
تصمیم گرفتم علاوه بر ادامه لجبازی و تکرار رفتار های گذشته مزه دوستی با جنس مخالف را هم بچشم.
وی ادامه داد: چون وقتی دوستانم از دوست پسرانشان برایم می گفتند احساس لذت می کردم و حسرت می خوردم که چرا من نباید دوست پسر داشته باشم؟
تصمیم گرفتم دور از چشم خانواده، موبایلی تهیه کنم که همین کار را کردم و در اولین فرصت با پسری آشنا شدم.
اوایل آشنایی بیشتر تلفنی با او صحبت می کردم و چون شغلم خیاطی بود به بهانه خرید لوازم خیاطی با او قرار گذاشتم.
و به خانه شان می رفتم او در این ملاقات های حضوری و مکالمات تلفنی، همه اش از ازدواج می گفت و من که سر پرخیالی داشتم به او اعتماد کرده و به این رابطه نامشروع ادامه دادم.
مثل برق و باد ده ماه از آشنایی من با او گذشت که روزی مطلع شدم پسرخاله ام می خواهد به خواستگاری ام بیاید وخانواده هم برخلاف نظر من با این ازدواج موافق هستند.
به هر دری زدم که این قول و قرار را به هم بزنم و حتی آنها را تهدید به خودکشی کردم ولی بازهم حاضر نشدند از تصمیمشان برگردند.
مرتب با خودم می گفتم که چگونه...
- ۹۶/۰۱/۱۱
- ۲۵ نمایش