دختری در اسارتگاه مأمور قلابی؛ طعمهای که دل به دریا زد
دختر جوان، زمانی که با کمک مردی ازتله پسران شرور نجات مییافت نمیدانست چه سرنوشتی درانتظارش است.
راز مرد شیاد هنگامی فاش شد که دخترجوان برای شکایت به پلیس مراجعه کرد.
شیلا در شرح ماجرا گفت: دو ماه قبل پیاده در یکی از محلههای خیابان پاسداران درحرکت بودم که ناگهان چند پسر جوان سد راهم شده وبرایم مزاحمت ایجاد کردند. درحالی که بشدت ترسیده بودم مرد جوانی که سوار بر خودروی شاسی بلند بود پیاده شد و به طرف ما آمد. او با پسرهای شروربشدت برخورد کرد و بعد هم درحالی که خود را مأمور معرفی میکرد از من خواست سوار خودرواش شوم تا مرا به خانهام برساند.ازآنجا که او نجاتم داده بود و رفتار محترمانهای هم داشت به ناچار و برای رهایی از مزاحمتهای احتمالی پسران شرور، سوارشدم و این زمان شروع تمام بدبختی هایم بود.
دختر جوان ادامه داد: .....شرح ماجرا